به نام خدا
بگذار شبی محرم اسرار تو باشم در گوشه ی جان راز نگه دار تو باشم
گر خلوت وصل تو برازنده ی من نیست بگذار که در گوشه ی دیدار تو باشم
ای یوسف بازار ملاحت من مسکین آن مایه ندارم که خریدار تو باشم
دردیست مرا...
دردیست مرا از توو بهبود بجویم بهبود من آن است که بیمار تو باشم
یا حق
وصدا بود که مرا عاشق کرد
اما نه هر صدایی بلکه صدایی که از دورترین نقطه ی نقشه ی خیالی ذهنم بار محبت را حمل کرد وبه من هدیه داد
وچه آسان عاشق میشویم وچه سخت عاشق میمانیم
ومن در پس یک کوچه ی خیالی که باصدایت مجسم شد تو را پیدا کردم
وچه حس نازک وتردیست وقتی در تارو پود تو رج های محبت گره خورده اند
چه خوش بود نغمه ی آشنایی وچه خوش است ترانه ی باتو بودن
به نام خدا
عشق یعنی مستی ودیوانگی عشق یعنی باجهان بیگانگی
عشق یعنی سربه دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی با پرستو پر زدن عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی شاعر دلسوخته عشق یعنی آتشی افروخته
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز ونیاز
عشق یعنی چون محمد پابه راه عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی یک تبلور یک سرود عشق یعنی یک سلام و یک درود
.: Weblog Themes By Pichak :.
