بسيار زيباو تامل برانگيز بود ضمن احترام وارزوي توفيق روز افزون شما دوست گرامي
از شما دعوت ميکنم به وبلاگ من طوباي محبت
کليک رنجه کنيد ومنو از نظراتتون بهره مند کنيد منتظر نظرات سازنده شما هستم
اين خاطره را همان سال 87 در اتوبوسي كه راهي نور بود، از يكي از راويان نوراني شنيدم كه خواندنش بعد از سه سال هنوز مو به تنم سيخ ميكند... بخوانيدش كه قطعا خالي از لطف نيست:
"چند سال قبل اتوبوسي از دانشجويان دختر يكي از دانشگاههاي بزرگ كشور آمده بودند جنوب. چشمتان روز بد نبيند... آنقدر سانتال مانتال و عجيب و غريب بودند كه هيچ كدام از راويان، تحمل نيم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوقالعاده خراب بود. آرايش آنچناني، مانتوي تنگ و روسري هم كه ديگر روسري نبود، شال گردن شده بود.
.
ادامه داستان رو در وبلاگ بخونيد.
سلام ديييييييييييييييييييييي
ايران چقدر امکانات داره
ديدم تو خيلي سر ميزني شرمنده گشتم سر زدم
سلام
ديييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي چه باحال!!!
ايران خوبه پـَ مرسي از اطلاع رسانيت
سلام وبلاگتون عاليه
راستش من خيلي وقته وبلاگتو ميشناسم ولي نميدونم چرا واست نظر نميذاشتم از آبان ماه سال قبل همه ي پستاتو ميخوندم
اما اين دفه دل به دريا زدم گفتم نظر بذارم تو تو جواب دادن کامنتا خيلي مهربوني حتي تو وبلاگ نويسي
شنيدم اين شکلکو خيلي دوست داري