بابا جونمیادته وقتی گریه میکردم میومدی بغلم میکردی و میگفتی : سارا دخترم مگه بابات مرده داری گریه میکنی؟
منم میگفتم خدا نکنه
بعد تو میگفتی پس اشکاتو پاک کن
حالا که تو نیستی دیگه هیچ بهوونه ای برای گریه نکردن ندارم

این دکلمه برای تو (ادامه مطلب)

دوستای عزیزم برای شادی روح بابام و عموم که هردوتا شونم مارو تنها گذاشتن و رفتن لطفا یه فاتحه بفرستین

تاریخ : سه شنبه 92/11/29 | 3:22 عصر | نویسنده : joddy | نظر
ده مرد و ?ک زن به طناب? آو?زان بودند طناب
تحمل وزن ?ازده نفر را نداشت با?د ?کنفر طناب را
رها م?کرد وگرنه همه سقوط م?کردند زن گفت:
من در تمام عمر هم?شه عادت داشتم که داوطلبانه
خودم را وقف فرزندان و همسرم کنم و در مقابل
چ?ز? مطالبه نکنم ... من طناب را رها م?کنم چون
به فداکار? عادت دارم در ا?ن لحظه مردان سخت به
ه?جان آمدند و شروع به کف زدن کردند
تاریخ : یکشنبه 92/11/13 | 6:26 عصر | نویسنده : joddy | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.
درباره وب

لینک دوستان
ذکر ایام هفته
لینک های مفید
تصویر تصادفی
لینک های مفید
آرشیو مطالب
امکانات وب
بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 226101